خوش ترین ساعات عمر من آن زمان است که تو را در نهایت عسرت و رنج و بدبختی دیده، بی سامانی و دربدریت را مشاهده کرده، ناله ناکامی و بی پناهیت را شنیده، خفت حاجتمندی و حقارت تو را تماشا کرده و سرت را بزیر سنگ حوادث مینگرم
میدانی چرا؟
برای اینکه از جان خود عزیز تر دوست داشته میخواهم بدین سبب راه مبارزه با مشکلات را آموخته و جوهر ذاتت ظاهر گردد تا تورا بزرگ و سعادتمند ببینم.
عزیزم فرزندم بر تلخی و سختگیری من خورده مگیر زیرا این است آنچه او از برای من خواسته و من درباره تو آرزو دارم.